زندگی نو

ماجراهای بدنیا اومدن پسرم

زندگی نو

ماجراهای بدنیا اومدن پسرم

هفته 40

سلام پسر کوچولوی مامان، خوبی گل من؟ پسری خیلی وقته منتظرتیم پس چرا نمیایی؟؟:-(  هر روز همه زنگ میزنن و سراغتو میگیرن ولی مث اینکه پسر مامان نازش زیاده :-)  بابایی هم شهر خودمون منتظر که تو بیایی تا زود بیا پیشمون ولی تو هنوز رضایت ندادی به اومدن، من از اول آبان که اومدم اینجا خونه ی بابابزرگت مستقر شدم فقط یه بار باباتو دیدم دیگه دلمون تنگ شده پسری زودی بیا که باباتم بتونه بیاد اگه بابات زودتر بیاد مرخصیاش خراب میشن، آخه ما میخواییم تا دو هفته حداقل اینجا بمونیم بعدش برگردیم خونمون، دوس دارم دفعه دیگه بیام اینجا و عکسای روی ماهتو بذارم تو وبلاگت، البته تاریخی که دکتر بهم داده 1آذره تا اون موقع صبر میکنیم بعدش اگه نیومدی دوباره باید برم دکتر ولی مامانی خسته شدم از بس رفتم دکتر زود بیا پسرکم، دوست دارم جوجه ی من، مواظب خودت باش، به امید دیدار هرچه زودترت، فعلا...:-* :-*  بوس

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد