زندگی نو

ماجراهای بدنیا اومدن پسرم

زندگی نو

ماجراهای بدنیا اومدن پسرم

ضربه ی کاری

سلام مامانی خوبی گلم؟ دیشب اولین ضربه ی کاریتو به مامان زدی قربونت برم تا حالا با ضربات حرفه ایت از خواب نپریده بودم ولی دیشب از خواب پروندیم شیر مرد مامان ای جونم...

این اولین باری بود که از خواب پریدم و خوشحال شدم چون پسرم داره بزرگ میشه قوی شده مامان قربونت بره کی بشه بیایی بغل مامانالان توی 29 هفتگی به سر میبریم اولین تکونات توی 16 هفتگی بود یعنی آخرای ماه 4 تقریبا تو خرداد ماه بود آخی مامانم بیصبرانه منتظرتم انتظار خیلی سخته تا به حال اینقد انتظار طولانی مدتی نکشیده بودم ایشالا بزرگ میشی بابا میشی میفهمی من چی میگم منم هیچ وقت مامان و بابامو درک نکردم تا اینکه خودم باردار شدم ما آدما خصلتمون اینه تا خودمون تجربه نکنیم کسی رو درک نمیکنیم ولی پسرم همیشه تجربه کردن خوب نیست تجربه ی چیزای بد یعنی راه اشتباهی که توسط دیگران طی شده ما هم طی کنیم اون موقع اس که  وقتمونو برای زندگی خوب و سالم و رسیدن به هدف والای انسانی از دست میدیم ونمیتونیم به اهداف بزرگمون برسیم...

پسر گلم همیشه تو زندگیت قبل از انجام هرکاری خدارو در نظر بگیر اگه سر دوراهی گیر کردی ببین خدا کدومو دوس داره ذات همه ی آدما خوبی رو میشناسه و میدونه خواست خدا چیه اگه خواست خدارو به خواست خودت ارجح بدونی خدای بزرگ بیشتر از اون چیزی که مد نظرت هست بهت میده و جوری میشه که خودت کاملا حضور خدارو احساس میکنی خدا همیشه و همه جا همراهته هیچ وقت از یادش غافل نشو برات دعا میکنم که خدا هیچ وقت به حال خودت رهات نکنه توام باید مواظب کردار و اعمالت باشی مامانم بازم میگم همیشه و همه جا خدارو در نظر بگیر تا حضورشو حس کنی این رمز موفقیت تو توی زندگیته پسرم...

این حرفارو از تو کتابا نمیگم مامان از تجربیات خودم میگم. خدا پشت و پناهت مواظب خودت باش. خیلی دوست دارم مامانم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد